زار و زار گریه میکردن پریا
مث ابرای بهار گریه میکردن پریا
پریای نازنین
چتونه زار میزنین؟
باتوم و گوله که خوردین پریا
چندتاتون که درجا مردین پریا
ولیکن قصه تموم نیست پریا
آخر این قصه شوم نیست پریا
گرچه تلخه قصهمون از این سرش
هپی اندینگه، قشنگه آخرش
پریای نازنین
واسه چی زار میزنین؟
قصهی یه ملته قصهی ما
اینجوری تموم نمیشه پریا
دلاتون نازک نازک میدونم
بهتون وارد شده شوک میدونم
میدونم تاب مصیبت ندارین
طاقت غصهی ملت ندارین
میدونم پاک ناامیدین پریا
آه دلسردی کشیدین پریا
ولی ما ملت باسابقهایم
در کج و راست شدن نابغهایم!
گاهی هم با خودمون لج میکنیم
هرچی هم راست باشه کج میکنیم
پشتمون گرمه به چاه نفت و گاز
غافلیم که نداره عمر دراز
شیرشو تا آخرش وا میکنیم
فکر فردامونو فردا میکنیم!
ما عجیبیم پریا
اما نجیبیم پریا
گاهی سوی دشمنان پل میزنیم
گاهی به تیم خودی گل میزنیم
گاهی با کله میریم تا ته چاه
گاهی عکسیرو میذاریم توی ماه
اگرچه روانی نیستیم پریا
ولی یک کم مازوخیستیم پریا
گاهی در تاریخ بیداری ما
جلوهای داره خودآزاری ما
گاهی صدتومن میدیم یارو بره
تو نگو چوب و پیازم دسره
زندگیرو گاهی آسون میگیریم
گاهی از سختی اون جون میگیریم
ولی وقتی پاش بیفته پریا
لوزهی دشمنا جفته پریا !
همه مون رستم شاهنامه میشیم
مرد و زن وارد برنامه میشیم
دشمنو یک شبه رسوا میکنیم
حکم بدبختیشو امضا میکنیم
قپی نیستش پریا راست میگم
از همون عزمی که با ماست میگم
اگه دشمن نره بیرون خبرش
ما دماوندو میکوبیم تو سرش
پریا بگم بگم از عربا
که چی آورده بودن بر سر ما
یا از اسکندر مقدونی بگم؟
از دلاورهای ایرونی بگم
یا بگم از مغول و حوادثش
تیمور لنگ و وجود ناقصش!
ما چه چیزائی که دیدیم پریا
چه بلاها که کشیدیم پریا
ولی بر غرور خود پا نزدیم
توی هیچ شرایطی جا نزدیم
طول تاریخو به این راه دراز
همه با هم اومدیم حماسهساز
الانم که این حرامی اومده
اون یکی هم اینو حامی اومده
ما با این حرامیا جنگ میکنیم
عرصهرو به جفتشون تنگ میکنیم
اینجوری نیست که همینجور بمونه
دیکتاتور میخواد، ولی نمیتونه
پریا شادی کنین خنده کنین
پریا دشمنو شرمنده کنین
میدونم سخته ولی سعی کنین
یعنی تصمیم بگیرین رأی کنین !
اسم رأی اومد خراب شد پریا
دلتون بازم کباب شد پریا
زنده شد در دلتون یاد ندا
اسم اون تو گوشتون کرد صدا
یاد کشتار جوونای وطن
خون گرم پیرمرد و پیرزن.
ادامه دارد
هادی خرسندی
No comments:
Post a Comment