Wednesday, May 12, 2010

بر سر ایرانمان چه آمد...



آن گدای روضه خوان را بین که شاهی میکند ... دست بدست با خائنان بر ما خدائی میکند

پور ایران کشتُ دُختش را به بیگانه فروخت ... آریائی را به زندان کردُ لبهایش بدوخت

نا گهان پُر شد ز شیطانزاده ها این سرزمین ... چهره ها از ریشُ پشمُ خشمُ نفرت پُر ببین

او که خود ، زاد زناکاریُ نسلش ز عرب میباشد... ننگ بر مردم ایران ، اگر او امامُ رهبر باشد

هر گدائی از فلسطین ، چون به ایران پا نهاد ... نام سرداران به وی دادندُ از ما بهتران

با نمازُ روزهُ سجادهُ تسبیحُ آن نقاش دین...کشتُ کُشتار برادر ، در همه ایران ببین

آنکه بیند هموطن را در خیابان ، بر فراز چوب دار ... بی وطن باشد ، بشیند ساکتُ در انتظار

هر که دید آن همولایت را کنندش سنگسار ... هرزۀ بیگانه باشد گر بماند سوتُ کور در یک کنار

جوخه ای از خواهران زینبی ، آلتِ دست اجنبی... روزُ شب صیغه شوند ، در کُنج های مسجدی

چون شدند پاره و زار ، بروند در بازار ...بزنند دختر ناز ، که چرا چادر باز

شرمت ای جلاد ننگین، ای ز خون عمامه رنگین ... شیر ایران در کمینت ، ما همه سرباز جنگیم

دینُ آئینت بسوزانیمُ از خاک وطن محوش کنیم ... بار دیگر کشور ایران بپا سازیمُ آبادش کنیم


با سپاس از " شاعر " عزیز

No comments: