Friday, May 7, 2010

فرو رفته به ظلمت میهن من!


کجائی رستـم دستان؟ تهمتـن!
فرو رفته به ظلمت میهن من!
.
هم ایرانت ز شر بیچاره گشته
هم شش میلیونمان آواره گشته!
.
شده ایران فقط مال آخوندا
و هر که سر دهد در راه آقا
.
کجایی رستمان؟ ای شیر جنگی
غنیمت رفته ایم! بی هیچ جنگی
.
چو خیل وحشیان تن ها دریدند
ید فرماندهان را هم بریدند!
.
یلان را در صف آوردند در دام
فرستادند بر مینهای صدام!!
.
همان یکساله غوقا کرده بودیم!
ددان را ما چه رسوا کرده بودیم
.
با دست خالی شد خرمشهر آزاد!
همه ایرانیان شـاداب و دلشـاد
.
ولی ملا کماکان نقشه ها داشت!
برای قتل عام عاشقان برنامه ها داشت
* * *

سر شیرانمان را هم به میدان
بردیدند با جفا و هم به زندان!
.
چو ایرانشهر از شیران تهی گشت
به هر استان: آملائی شهی گشت!
.
چو از پلها گذشت همّه خراشان
بدادند جام زهر دست آقاشان!
.
کجائی تا ببینی شیر دستان!
کجائی ای دلاور مرد ایران؟
.
به نام دین سوار مومنان شد!
از آن پس نفتمان خرج ددان شد
.
ز دست لاشخوران و آقازاده
به ایران مال و ناموسی نمانده!
.
یکیشان آمد و فوت و دعا کرد
یکیشان را بر ِ امت خدا کرد!
.
هم ابلیسان و خیل بت پرستان
تجاوز را روا کردند به زندان!
.
و باقیشان به صد جادو و جنبل
براه انداخت کشت کدو تنبل!
.
سراسر خاک ایران گشته منبر!
عذاداریم و نالان، خاک بر سر
.
بساط مافیاها هم براه است!
کجای دین رانت خواری گناهست؟
* * *
.
باید بودی می دیدی که چه ها شد
مادی و معنویات رو براه شد!
.
نه پول آب میدیم ما و نه برق!
هم امت راضیست! هم توده هم خلق

ندارد هیچ ایرانی گلایه!!
نخورده حقمان ملای ضایع!!!
.
نباشد هیچ ملالی یا شکایت
از اینهمه چپاول و جنایت!
.
فقط ملولیم از زخم حسین جان
نه از قتل شقایقهای ایران!
* * *
.
نه دزد داریم دیگر نی جنایت!
همه مطهّریم! آفتابه داران ولایت
.
ولایت هم نگو، عین خدایست!
به کل این مصائب هم رضایست
.
ز بس که مهر ورزیدست! مُردیم
ز دستش حتی یک باتوم نخوردیم
.
کجا هیچ باتومی دو سر گهی شد؟
کجا ذخیره ارزیمان تهی شد؟!
.
پدرهامان کجا زرد و خمارند؟
کی آقازاده ها پای قمارند؟
.
تمامأ کار داریم ما جوانان!
تمام کودکان هم در خیابان!
.
نه زندان و نه دژخیـم دارند اينها
نه چوبه های دار هر روز برپا!
.
نه هرگز مادران اندر اوینند!

نه سگهامان به قبرشان ب.ینند!
* * *

کجا رفتند آن شیران غرّان!
کسی مانده بجا از خیل یاران؟

همه آزادگان بردند در خاک!!
شده میهن ز این اشرار، ناپاک

کجائی ای خدا؟ مزدا اهورا
*
کجائی ای خدا؟ مزدا اهورا!
خودت حول نما دوران ما را

ز بس محنت فزوده مردمان را
ز بس شلاق زد پیر و جوان را

همه ایران شده ضجه و فریاد
خبر نامد دمی از عدل و از داد

چه بسیاران به زندان نظامند
چه بسیاران دم تیغ و نیامند

به هر استان هزاران بابک پاک
برفت از پای دار اندر دل خاک

در اشغال ددانست خاک زرخیز
نشستن نیست جایز! پاشو، برخیز!

* * * * * * * * *
* * * * * * * * *

* هان برادر جان بدان:

آهن ایرانست و دیوان شیشه اند!
دیوها نی هیچ نیک اندیشه اند!
فکر دزدی و جنون و تفرقه!
و زوال عشقها با تیشه اند!
*
فکر درد و رنج ما کی بود دیو؟
چون تو خالص، باصفا کی بود دیو؟

نفت ما خورد و زد آروغ بهر ما
داشت در دل جنگ با خلق و خدا
*
پس الهی دیوها سوسکی شوند
یا که موشی،اشتری بهر خدا

پس نگون بادش چو دیوان بخت ِاو
هر که ظلمی میکند در تخت او
*
چون تو در ایران گرفتی ریشه ای!
چون زنی بر ریشه اش با تیشه ای؟

حاش کلا! بر وطن تیشه زنی!
وان قمه بر فرق اندیشه زنی!

رو به دیوان گوی کی بهر خدا
میروید و میدهید ایران بما؟
*
هان برادر جان بدان بشناس دیو
چشم بگشا خود ببین کوش آن دیو

دشمن ایران و هم ایمان ِتو!
سنگ بر سر میزنند دزدان تو!

دزد مردی و شرافت، دزد نفت و دزد نان
دزد ِایران،دزد ِایمان، دزد ناموسست و جان!
*
دزدی عشق من و تو کار اوست
دیوها ایران و یاران را نمیدارند دوست

دیوها پیوندمان بگسسته اند
روحمان و جانمان را خسته اند

بیش ازین غربت، حقارت، دست بند
نیست مر ایران و یاران را پسند!
* * *
جمله ایران آهنی خواهد شدن
پتک کاوه بر ددان خواهد زدن

هر چه ذحاکست در بند آوریم
در دماوندش به غاری افکنیم

بند باشد سهم دیوان و ددان
پند گردد بهر دیوان ِ جهان!

هر کسی تیشه زند بر ریشه ها
هم فنا ریشش بشد هم ریشه ها
* * *

ای برادر! که تو را از من گرفت؟
مهر را بر باد داد! جان را گرفت

آنکه نتوان دیدن ِمهر من و تو دور باد
آنکه نگرفته دلش آتش ز عشقی دود باد

هر که چشم دیدن یاران ندارد مور باد
ور که چشم دیدن ایران ندارد گور باد

* * *
باشد عشق ما و یاران را همه هستی نظار
از جهان ناید بجز "عشق و شرافت" انتظار

از تو هم جز این مرا درخواست نیست
انتظارم، انتظارم، انتظارم، انتظار!!

No comments: