زاهد دیوانه گر جایش بگردد در بهشت
چون جهنم می شود بهر وجودت هر بهشت
با وجود یار تو در دوزخ فواره ها
پس چه ویران خانه ای باشد تورا دیگر، بهشت
تکیه گاه روح ابلیس و جفاکاران رذل
قصر فردوسست یا کاخ جفا آخر، بهشت
این جهنم در جهان بین و به احوالت بخند
کاین چنین میپرورانی خواب خوش درسر بهشت
درد دوزخ میشود پایان یاران خرد !
خانه ی هرزان و نافهمان بگردد گر بهشت
خاک ایرانم جهانی جاودانست و بدان
ذره ای از خاک آنرا من نریزم بر بهشت
من نه آن بیگانه ام کاین دین منحوس تورا
در وجودم آرم و خواهم ز آن محشر، بهشت
***
به روی فرش خدا جای گام ابلیسان
میان خانه ی ایزد کلام ابلیسان
نشسته نخوت میهن به سنگ خانه ی مکر
چو خون مردم بیجان به جام ابلیسان
صدای دست تضرع به سینه ی افسوس
ندای ننگ تمنا ز نام ابلیسان
نبود و بود خدا را چرا تو میجویی
که گشته عالم ویران به کام ابلیسان
ببین چگونه رکوع و به سجده ی زهدند
به سوی قبله ی پوچش تمام ابلیسان
«به صومعه مرو کانجا سیاه کارانند»
مرو به خانه ی نحس و حرام ابلیسان
منصور فرزادی گرامی
No comments:
Post a Comment