Friday, February 5, 2010

پا ک می سازم وطن از شر تو


ای رژیم قتل و بیداد و فریب

دولتِ نالایقان ِ نا نجیب
ای که بردی آبروی کشورم

جان ستاندی از جوانان در برم

دیگر اکنون سرنگونت می کنم

زود از این کشور برونت می کنم
من نمی خواهم ولی یا رهبری

زورگویی، مستبدی، سروری
از حکومت، دین خود سازم جدا

دین هرکس، بین او هست و خدا
کس نمی خواهم شود دلال ِ من

با خدا گوید سخن زاحوال من

من خودم دانم چه گویم با خدا

احتیاجم نیست بر لفظ شما
گر خدا باشد علیم و با بَِصر

از زبان پارسی دارد خبر
خلق ما دیده، جنایت ها ز تو

خون ما می ریزد از چنگال تو
ملت ما زهدِ زشتت دیده است

بر تو و آیین تو خندیده است
رو دکان در جای دیگر باز کن

حقه، در جای دگر آغاز کن
خاک ما، مسموم شد از مکر تو

پا ک می سازم وطن از شر تو


******************

ای شیخک حقه باز و شیاد
ای بی وطن، ای خر عبا پوش

ضحاکِ فریب و زهد، بردوش
ای شیخک حقه باز و شیاد

ای مظهر جور و کین و بیداد
حکم تو، بسی جوان ما کشت

ای کرده به مهر آدمی، پشت
کشتی تو ندا، امیر و اشکان

ماتم زده کرده ای تو ایران
بد نام، تو کرده ای وطن را

پوشیده به نو گلان، کفن را
ای بی پدر گدا زاده

بر گنج کیانیان فتاده
دیدیم که دین تو فریبست

آیین تو چون خودت پلیدست
ما زاده ی آرش دلیریم

ظلم و ستمت نمی پذیریم
عمرت شده شمع؛ در ره باد

باید بکشی ز درد فریاد 
وقتست که بر خرت نشانیم

در کوچه و برزنت کشانیم


****************

این گرگ کرسنه می رود راه جنون
ضحاک دگر باره شده تشنه ی خون
این گرگ گرسنه می رود راه جنون
او کشته و می کشد جوانان وطن
پس پوزه ی او، به خاک مالیم و بخون

سروده های دانشجو

No comments: